سعيد شهروز: در ميان مشهورها گم شدم...!
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۸۵۰۲۳
خبرگزاري آريا - وب سايت موسيقي ما: به گفته خودش براي اولين بار پس از سالها بود که براي انجام گفتوگو به دفتر يک رسانه ميرفت. شايد هم همين نکته باعث شد تا برخي مسائل را براي اولين بار عنوان کند. «سعيد شهروز» از جمله خوانندههاي باانرژي و پرخاطره موسيقي پاپ است که چند روز پيش ميهمان ما بود و با او پس از مدتها مصاحبه مفصلي درباره همه اين سالهاي حضورش در عرصه موسيقي انجام داديم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با وجود فراز و نشيبها و دوري دو ساله اين خواننده از استيج، کنسرت او روز 22 تير در فضاي باز کاخ نياوران برگزار ميشود و در جريان گپي که با هم داشتيم، او نکاتي درباره اين اجرا هم بيان کرد. اين گفتگوي مفصل را حتماً تا پايان بخوانيد.
در برخي مطالبي که درباره شما نوشته شده، خواندم که ظاهراً پدرتان با فعاليت موسيقايي شما مخالف بودند. درست است؟
بله، پدرم صداي زيبايي داشت ولي با موسيقي من مخالف بود. چون موسيقي جايگاه خوبي در جامعه نداشت و هميشه مورد سوال قرار ميگرفت. من هم علاقه ذاتي داشتم و وقتي که ديد انگيزه زيادي دارم، خودش مشتاق شد. پس از انتشار آلبومها هم نظرش عوض شد و حامي و طرفدار من شد. اما مادرم از همان ابتدا مشوق و پشتيبان اصلي من در راه موسيقي بود و بيشترين حمايتها را از من کرد. همينجا از زحمات پدر و مادرم قدرداني و تشکر ويژه ميکنم. بارها به خاطر موسيقي و خوانندگي از خانه قهر کردم! گاهي اوقات هم وقتي که پدرم سرِ کار بود، دوستانم را به خانه ميآوردم و موسيقي کار ميکرديم. مشکلات زيادي هم براي مسائل آموزش موسيقي داشتيم ولي بالاخره توانستم مسيري که دوست دارم را دنبال کنم.
شما در دوران جنگ به جبهه رفتيد. بعضي از هنرمنداني به جبهه ميرفتند، از هنرشان براي کارهاي فرهنگي و تفريح رزمندگان استفاده ميکردند. شما هم اين کار را انجام ميداديد؟
من آن زمان حدوداً 14 سال سن داشتم و با دستکاري شناسنامهام به جبهه رفتم. دليل اصلي من هم اين بود که ما ساکن کرج بوديم و با شهيد فهميده هممدرسهاي بودم. آنقدر به شهيد فهميده علاقه داشتم که در سريال «بچههاي بهشت» که راجع به او بود هم بازي کردم. زماني هم که به جبهه رسيدم در برخي مراسمها ميخواندم. آن زمان براي بچههاي شهرستانها قطعات لُري هم ميخواندم و دوست داشتند. به خاطر حُزني که در صداي من وجود داشت، در جبهه که ميخواندم مورد استقبال واقع ميشد.
گويا در جبهه جانباز هم شديد ولي روي اين مسئله مانوري نداديد. از امکاناتي که طبيعتاً برايتان بوده در زمينه موسيقي استفاده کرديد؟
با وجود اينکه هميشه در اين مورد سوال پرسيده، اما زياد نخواستم صحبت کنم و موضوع را باز کنم. راستش را بخواهي الان هم کمي برايم سخت است در اين زمينه صحبت کنم. وقتي شما بگوييد که جنگ بودم با تبصرهاي برايتان اتفاقي رخ ميدهد و شايد اغماضي در حقتان کنند. هيچ وقت نخواستم از حضورم در جبهه رانتخواري کنم چون نميخواهم از آن فضاي پاک و پرافتخار براي خواندن يک تيتراژِ بيشتر يا اجراي چند کنسرت بيشتر سوءاستفاده کنم. آنقدر خاطراتم از جبهه و جانبازي برايم مقدس است که با هيچ کنسرت و آلبوم و تيتراژي عوضش نميکنم. تا الان هم سعي کردم در هيچ جا صحبتي از اين مسأله به ميان نياورم.
در ميان خوانندههاي پاپ، هيچکس شرايط من را ندارد چون دردهاي زيادي از جبهه در بدن دارم. براي اولينبار ميگويم که از لحاظ روحي و اعصاب مشکلاتي دارم و واقعاً يکي از دلايل کنسرتهاي کم و آثار کم من همين است. اين موارد به غير از ترکشي است که در بدن دارم. ولي فقط با توکل به خدا زندگي ميکنم. هيچ وقت اين را نگفتم که بعد از خواندن روي صحنه، حالم چطور ميشود. با سيلي صورت خودم را سرخ نگه ميدارم. کلاً هم دوست ندارم خاطرات واقعيام از جبهه و جانبازي را با واقعيتهاي مجازي و بيارزش الان عوض کنم.
ولي جالب است که بين خوانندههاي پاپ، هميشه شوختر و با انرژيتر از بقيه هستيد.
من همه چيز را درون خودم ميريزم و کلاً هم اهل اين نيستم که قيافه بگيرم. از خدا ميخواهم همه در برخورد اول از من انرژي بگيرند تا خاطره خوب از من داشته باشند. اين ديدگاه را آن زمان که معروف شدم هم داشتم چون معروفيت ما واقعي بود. شايد من آنقدر ساده با شهرت برخورد کردم که در ميان مشهورها گم شدم!
شايد به دليل همين سابقه دفاع مقدس و تفکراتي که داشتيد هيچ وقت از ايران نرفتيد.
از نفرات اولي بودم که پيشنهادات خيلي زيادي براي اجراي خارج از کشور داشتم و هنوز هم پيشنهاداتي دريافت ميکنم. خارج از ايران برايم جذابيت ندارد ولي کلاً با نوع برگزاري کنسرتهاي خوانندههاي پاپ در خارج از ايران مخالف هستم. اين موضوع هم دلايلي دارد که نميتوانم عنوان کنم.
طي بيست سال اخير فقط 4-5 بار به تلويزيون رفتهايد و کلاً آثارتان را بسيار کم پخش ميکنند. دليل خاصي دارد؟
تلويزيون از روز اول ساز ناکوک با من زد. قرار شده بود آلبوم «پسراي مشرقي» بعد از عيد منتشر شود. پيش از نوروز به صدا و سيما رفتم و خواستم يکي از قطعات را پخش کنند. يک روز قبل از نوروز ساعت 12 به من گفتند همين امروز اگر بخشي که ميگوييم را ويرايش کني، آهنگت را پخش ميکنيم. من در آن شلوغي شب عيد به استوديو پژواک رفتم و کار را انجام دادم و وقتي برگشتم حدود ساعت 4 عصر بود و ديدم که همه رفتهاند. آنقدر ناراحت شدم که خستگي بر تنم ماند.
از همان زمان فهميدم که در تلويزيون لابي وجود دارد و هر زمان که ميرفتم ميديدم چند خواننده همنسل ما مشغول بگو و بخند هستند. ولي من يا شادمهر هميشه تنها بوديم. به خاطر دارم که يک بار شادمهر کار «کوير نشه دلاي ما» را براي پخش آورده بود و چند ايراد از کار او گرفتند. در صورتي که چنين چيزي نبود و مشخص بود آن مسئول مربوطه حتماً ميخواست جلوي افرادي که آنجا هستند ايرادي به کار ما بگيرد! با شادمهر از دفتر بيرون آمديم و به او گفتم کهاين نوار را به من بده و فردا همين نوار را ميآوريم و اگر مهمان نداشته باشد، حتماً کار را تأييد ميکند! فردا همان نوار را بدون هيچ تغييري آورديم و در حالي که مهمان نداشت گفت اين شد و درست است!
در عين حال اگر تلويزيون نبود براي بسياري از خوانندههاي هم نسل من اتفاقي رخ نميداد. همه آنها مورد حمايت بودند و اتفاقات خوبي برايشان رخ داد. آن خوانندهها از طريق تلويزيون براي خودشان کنسرتها و برنامههاي ارگاني متعدد ميگرفتند و اگر الان هم سرمايهاي دارند بهاين دليل است که با پول با ارزش آن دوره درآمد داشتند. من هم ديدم که از در راهم نميدهند تصميم گرفتم از پنجره وارد شوم! ديدم چه سبکي در موسيقي پاپ کم است و با تجربيات خودم و محبتهاي «بهنام ابطحي» تصميم گرفتيم کار بزرگي انجام دهيم. آلبوم «پسراي مشرقي» منتشر شد و يکي از معدود کارهاي پاپ بود که مجوز «الف» گرفت و ميتوانست اتفاقات بزرگي برايش رخ دهد و اغلب قابل پخش از تلويزيون بودند ولي يک کار را هم پخش نکردند و حمايتي صورت نگرفت. بحث تيتراژ سريال «نرگس» هم که بعدها به وجود آمد و در نهايت اجازه ندادند کار پخش شود.
با اين وجود «پسراي مشرقي» هم بازخورد خوبي داشت.
يک روز براي گرفتن چند نوار به شرکت «همآواز آهنگ» و نزد آقاي سلطاني رفتم. ايشان گفت نميخواهي آلبوم توليد کني؟ من هم گفتم که اين آلبوم زير نظر حوزه هنري و براي شرکت «آواي برگ» بود و دستمزدي نگرفتم. آلبوم با ارکستر کامل و تنظيمهاي بهنام ابطحي توليد شد ولي آنها با من همين يک قرارداد را داشتند. با آقاي سلطاني صميمي شدم. ايشان به من گفت سرمايهاي براي کار داري؟ من هم گفتم که اگر سرمايه داشتم بدون دستمزد آن آلبوم را نميخواندم! آقاي سلطاني از کشوي ميزش پنج ميليون تومان پول درآورد و به من داد و گفت که سرمايه آلبوم جديدت است. چون ايشان با دل جلو آمدند، من هم با دل کار کردم و به همراه بهنام ابطحي کار را شروع کرديم و آلبوم «غزلک» توليد شد و در بين پرفروشترينها قرار گرفت. به خاطر معرفت آقاي سلطاني، با عشق در کنار ايشان ايستادم و 8 آلبوم با شرکتشان کار کردم.
کمتر از 6 ماه بعد از آلبوم «پسراي مشرقي»، آلبوم «غزلک» بهمنماه 1379 منتشر شد. نزديک عيد به شرکت هم آواز آهنگ رفتم تا چند نوار بگيرم که در ايام نوروز به اقوام بدهم. غزلک از اولين آلبومهايي بود که همراهش سيدي داشت. ديدم که شرکت آقاي سلطاني خيلي شلوغ است و نميدانستم که چه ميخريدند! بهايشان گفتم ببخشيد دست خالي آمدم ولي آقاي سلطاني گفت شما عيديات را به ما دادهاي و براي توليد اين آلبوم کم آوردهايم! قرارداد ما تمام شده بود و پولمان را هم گرفته بوديم ولي همانجا آقاي سلطاني دوباره يک عدد قابل توجهي را به من داد و گفت اين هم عيدي ما به شما است.
پس از عيد دوباره نزد ايشان رفتم و دو سه برابر آن مبلغ قبل از عيد را به عنوان سرمايه توليد آلبوم جديد به من داد. اين را هم بگويم که «غزلک» کاري کرد تا ديگر نيازي به تلويزيون نداشته باشم. ضمن اينکه ديگر جذابيتي هم برايم نداشت و علاقهاي به حضور در قاب رسانه نداشتم. با وجود پيشنهادات زياد در اين سالها، خيلي گزينشي عمل کردم و اگر در برنامهاي حضور داشتم به اصرار هواداران عزيزم يا دوستان نزديکم بود.
درباره ميزان فروش غزلک صحبتهاي زيادي هست. يک جا به نقل از شما خواندم که پرفروشترين آلبوم تاريخ موسيقي بوده است. اين اثر دقيقاً چقدر فروخت؟
آلبوم غزلک تيراژ خيلي بالايي داشت و براي اينکه حساسيت ايجاد نشود عدد نميگويم اما در بين پرفروشترين آلبومهاي تاريخ موسيقي ايران قرار گرفت.
کلکل زيادي هم با آلبوم «دهاتي» شادمهر عقيلي از لحاظ ميزان فروش داشت!
در آن زمان همه ما دوست بوديم و اين قبيل حرفها را نداشتيم. خوانندهها در دهه هفتاد براي همديگر خوب ميخواستند و با هم خاطره ميساختند. اما سالها است که نميتوانيم در اين فضاي موسيقي خاطرهاي بسازيم.
يک نکته جالب درباره شما، روند سريع انتشار آثارتان است. کارها با فاصله کم منتشر ميشدند. چطور با اين سرعت ميتوانستيد آلبوم منتشر کنيد؟ چون شنيدهام که آلبوم «پسرم» را در دو هفته تعطيلات نوروز جمع کرديد!
زماني که توليد آلبومها را شروع کرديم پر از ايده بودم و ملوديهاي مختلفي به ذهنم ميرسيد و شب و روزم را براي موسيقي گذاشتم. برنامه ديگري هم نداشتم و تمام فکرم روي توليد بود. قضيه کنسرتها مثل الان نبود که خوانندهها هر شب درگير اجراي تهران و شهرستان باشند. عادت من هم اين بود که چند روز پس از پخش آلبوم، سه يا چهار شب کنسرت در سالن ميلاد نمايشگاه برگزار ميکردم و سراغ آلبوم بعدي ميرفتم. من در آن سالها فکر نميکردم که بايد از راه خوانندگي پولدار شوم. فقط عشق در کارها داشتيم و به مسائل اوليه زندگيام فکر ميکردم. اگر يک مقدار در آن دوره چرتکه ميانداختم، شايد الان خيلي پولدارتر بودم! آلبوم «پسرم» در سال 84 منتشر شد و شرکتي که هميشه با آن کار ميکردم خواست تا تغييري در سبک و سياق کارها ايجاد کنم. 3 سال فاصله افتاد و در سال 87 آلبوم «بيخوابي» را منتشر کردم.
احتمالاً يکي از دلايل سرعت بالاي کارتان، درک متقابل شما و بهنام ابطحي بود. اين تنظيمکننده آن سالها سرش خيلي شلوغ بود و با خيلي ها کار ميکرد ولي چطور همديگر را اينقدر خوب پيدا کرده بوديد؟
در دهه 70، «لالهزار» قيمت و تيراژ يک آلبوم را تعيين ميکرد. چند نفر از جمله آقاي سلطاني در بازار لالهزار بودند که آلبومها را ميخريدند و ميگفتند اگر سرکاست فلان آلبوم اسمي از بهنام ابطحي باشد من آلبوم را ميخرم. اصلاً شرايط طوري شده بود که حتماً بايد در سرکاستها يک کار از بهنام قرار ميگرفت. اما شرايط کاري ما اينطور بود که من تحمل بالايي داشتم و او اغلب اوقات بيخيال بود. بايد سعي ميکردم بهنام را جمع و جور کنم! حتي سعي ميکردم مديريت آلبومهاي ديگرش را انجام دهم تا کارهاي آلبوم خودم هماهنگ باشد! (خنده)
من و بهنام ابطحي اول رفاقت کرديم و بعد همکار شديم. آشنايي ما هم خيلي خندهدار بود! يک روز که براي خواندن اتود يک اثر به شرکت دارينوش رفته بودم، بهنام را ديدم. در مسير برگشت با هم دوست شديم و به خانهاش رسيديم. من هم سعي کردم آدرسش را ياد بگيرم تا دوباره سراغش بيايم! چند مرتبه تلفن خانهاش را گرفتم و حالا نميدانم خودش بود يا شخص ديگري که جواب ميداد و ميگفت بهنام نيست! (خنده) يک روز زنگ زدم و فکر کنم خودش بود اما گفت بهنام جامجم است! همان روز به خانهاش رفتم و در زدم و ناگهان خودش در را باز کرد و گفت: «از جان من چه ميخواهي؟! بيا تو کُشتي من را!» (خنده) و همين باعث شد که ابتدا رفاقت کنيم و بعد سبک و سياق همديگر را درک کرديم. بهنام همه فن حريف بود و هنوز هم اگر حوصله کار داشته باشد به نظرم ميتواند موفق باشد.
يعني اگر الان هم کار کنيد ميتوانيد قطعه موفقي توليد کنيد؟
به غير از تواناييهاي بهنام و شناختي که از هم داريم، حضور من و او در کنار هم نوستالژيک خواهد بود. گاهي اوقات صحبت ميکنيم ولي زمان سريع ميگذرد و نميتوانيم کار را انجام دهيم.
به نظر من بيانگيزگي خوانندههاي دهه 70 به تنظيمکنندههاي آن دوره هم سرايت کرد.
نميدانم چه بلايي سر نسل اول موزيسينهاي پاپ آمد. وقتي جشنوارهاي برگزار ميشود و هيچکدام از چهرههاي فعال آن دوره را دعوت نميکنند، نشان ميدهد که خيلي زود نسل ما را فراموش کردند. همين ميشود که هيچکدام از آن افراد انگيزهاي براي کار نداشته باشد. وقتي فراموش ميکنند يک روز اين صنعت پس از سالها سکوت به دست چه کساني راه افتاد و حتي در يک مراسم رسمي دعوت نميشوند، ديگر چه انگيزهاي باقي ميماند؟ در دنيا بيشترين احترام براي پيشکسوتان است ولي در ايران آخرين نفر که آمده محترمتر است! حضور ماهواره و اينترنت هم در شرايط کنوني بيتأثير نيست. در آن زمان حتي دسترسي به موبايل هم کم بود. همين روند پيشرفت تکنولوژي هم باعث شد که نوجوانان طيف تأثيرگذاري در ميان مخاطبان موسيقي باشند. با همه اين مسائل مديران ميتوانستند عزت نسل اول پاپ را حفظ کنند ولي کوتاهي کردند.
يکي از نکات در مورد کارهاي سعيد شهروز اين است که شادمهر در دو آلبوم برايش آهنگسازي کرد. در حالي که او پيش از آلبومهاي شما کارهايش را منتشر کرده و معروف شده بود.
شادمهر عقيلي و بهروز صفاريان قبل از من با برادرم بابک دوست بودند. آنها آن زمان مشغول آلبوم مسافر بودند. ابتدا قرار بود من با بهروز صفاريان همکاري کنم ولي شرايط مهيا نشد و با بهنام ابطحي کار را شروع کردم. من با شادمهر ابتدا به خاطر نوازندگي در آلبوم پسراي مشرقي آشنا شدم که اين ارتباط در استوديو برقرار شد. پس از آن در کنارهم دوست و همکار بسيار خوبي بوديم. شادمهر آهنگ «غزلک» را به من داد و کارهاي خوبي برايم ساخت. زماني که مشغول توليد اين آلبوم بوديم، او گفت که من يک ملودي با شعر يغما گلرويي دارم. با يک ضبط کوچک به خانهاش رفتم و او با گيتار برايم زد. هنوز هم نوار اولين اجراي اين کار را دارم. مجوز شعر را گرفتيم و بهنام کار را تنظيم کرد. ديديم که غزلک اسم قشنگي است و براي عنوان آلبوم انتخابش کرديم.
کارهايي که در آن زمان منتشر کرديد از لحاظ ترانه هم مورد توجه قرار ميگرفت و مردم حفظ ميکردند. روند انتخاب ترانهها چطور بود؟ و نکته جالب براي من اين است که اکثر ترانههايتان در عين سادگي، مفهوم مثبت و عاشقانه داشتند.
در آن زمان نوع نگارش جديدي از ترانه بين مردم بازتابهاي زيادي داشت. مثلاً يغما گلرويي در دهه هفتاد سبک جديدي از ترانه را آغاز کرد که با آلبومهاي «عشق است» و «دوستت دارم» ناصر عبداللهي شروع شد و به «غزلک» رسيد. من هم هميشه سعي ميکردم علاوه بر ملوديها، ترانههاي خوب و پرمعني در عين حال راحت را انتخاب کنم. در آن زمان ميتوانستم تشخيص دهم که چه ترانهاي موفق ميشود.
در حقيقت خودتان پروديوسر کارهايتان بوديد.
دقيقاً همينطور است. آقاي سلطاني هم در اين زمينه من را قبول داشت و تنظيمکننده کار هم بهنام بود. هيچ وقت هم براي کارها کم نميگذاشتم و هميشه بهترين نوازندهها و بهترين آهنگسازها و ترانهسراها را ميآوردم. سليقه و سبک من هم مورد تأييد آقاي سلطاني بود.
گفتيد که آقاي سلطاني پس از آلبوم «پسرم» از شما خواست که تغييري در سبکتان ايجاد کنيد. همين موضوع باعث شد که سه سال بعد در آلبوم «بيخوابي»، خودتان را کاملاً در اختيار تيم بهروز صفاريان و روزبه بماني و مهدي يراحي قرار دهيد؟
من تنها خوانندهاي هستم که با يک تنظيمکننده، هفت آلبوم کار کردم و در ايران چنين چيزي وجود نداشته و ندارد. اين مشخص است که من و بهنام ذائقه مخاطبان را پيدا کرده بوديم. آقاي سلطاني پس از آلبوم «پسرم» گفت که هفت کار به من دادهاي، اجازه بده من تصميم بگيرم و بايد سبک و سياقت تغيير کند و نظر ايشان هم بهروز صفاريان بود. من در آن زمان بهروز را ميشناختم و با روزبه هم دوستي دوري داشتم و با مهدي هم از طريق بهروز آشنا شدم. تيم بهروز و مهدي و روزبه با من شرط کردند که تا الان خودت همه کارها را انجام ميدادي اما اين بار همه چيز را به ما بسپار.
خيليها ميگويند «بيخوابي» از بهترين آلبومهاي بعد از انقلاب است و سال 87 در اغلب نظرسنجيها به عنوان بهترين آلبوم سال انتخاب شد. اما چرا نتوانست فروش خيلي خوب آلبومهاي قبلي شما را تکرار کند و بين عامه مردم نفوذ پيدا کند؟
خيليها برنامهريزي کردند تا رگ آلبوم «بيخوابي» را بزنند و کل مجموعهاش شکست بخورد. در حقيقت برخي دوستان و همکاران آقاي سلطاني ايشان را دور زدند و اين آلبوم اصلاً پخش خوبي نداشت. مثلاً چند مرتبه با شرکت پخش تماس گرفتم و گفتم که شما ميگوييد در فلان مغازه آلبوم را توزيع کردهايم ولي من همان جا هستم و آلبوميدر کار نيست! آن زمان هم امکانات تبليغ فضاي مجازي نبود و بايد از طريق پوسترها و پخش قوي آلبوم را به گوش مردم ميرساندند و پخش مويرگي هم وجود نداشت. نکته ديگر اين بود که دو آلبوم از خوانندههاي نسل جديد به موازات آلبوم من در نوبت پخش وجود داشت و کار من را فداي آنها کردند. همين الان هم اگر آلبوم «بيخوابي» را گوش کنيد، حس ميکنيد که همين ديشب کارها را ساختهاند و اگر به گوش مردم ميرسيد حتماً ميتوانست جايش را بين تمامي مخاطبان باز کند.
اين آلبوم خيلي دور از من نبود ولي سبک و سياق جديدي بود. شايد برخي مخاطبان قديمي من در ابتدا سخت با اين کار ارتباط برقرار کردند، ولي تا دنيا دنيا است اين اثر شنيده شود. اين آلبوم اگر در آن زمان به خوبي شنيده ميشد شايد فراموش ميشد ولي آن اتفاقات باعث شد که تا هميشه شنيده شود. همچنين قصد دارم انشاالله در سال جاري چند قطعه از آلبوم «بيخوابي» و آلبوم جديدم را کليپ کنم تا شايد بتونم اجحافي که در حق اين آثار شد را جبران کنم.
پشيمان نيستيد که تصميمگيري را در اختيار آقاي سلطاني و آن تيم قرار داديد؟ مثلاً نگفتيد اگر خودم کارها را دست ميگرفتم شرايط فرق ميکرد؟
وقتي آلبوم خوب است و هنوز هم پس از 9 سال بازتاب خوب از آن کار دريافت ميکنم، هيچ پشيماني ندارم. پشيماني من فقط اين است که اي کاش آن آلبوم به شکل ديگري پخش ميشد. اي کاش آن زمان با آلبوم «بيخوابي» دشمني نميکردند و با شرايط بهتري کار را پخش ميکرديم.
مهدي يراحي چندي پيش در گفتوگو با ما درباره آلبوم بيخوابي گفته بود که سعيد شهروز قالبي به خود گرفته بود و شايد اشتباه من و تيم تهيه آن آلبوم اين بود که خواستيم او را به قالب خودمان نزديک کنيم.
مهدي از دوستانم است و نظرش براي من محترم است. اما از طريق اين رسانه به او ميگويم که مهدي يراحي عزيزم، شما هيچ اشتباهي نکرديد و کارتان هم خيلي خوب و درست بود. دوست خوبم مطمئن باش که بحث درباره کار تو يا من نيست، ميخواستند اين اتفاق براي بيخوابي رخ دهد. هرجا که دست چند نفر در کار باشد، واي به حال خفتهاي که بيداري در پياش باشد. آلبوم ما هم که بيخوابي بود و در بيخوابي ما هر بلايي که خواستند سرش آوردند. هيچ اشکالي در کار مهدي يراحي، روزبه بماني و بهروز صفاريان نبود و تقدير بيخوابي اينطور بود که حالا حالاها ماندگار شود.
اينکه ميگفتند شما بعد از انتشار اين آلبوم افسرده شديد درست است؟
توليد آلبوم بيخوابي خيلي زمان برد. براي هر بخش برنامه دقيق داشتيم ولي بار بزرگ خستگي روي دوش ما باقي ماند. چون بي صدا قربانياش کردند. همين ظلمها واقعاً افسردگي ميآورد. چون خسته بودم و حتي پس از بيخوابي تصميم گرفتم که کار نکنم. کلاً قصد داشتم کار نکنم ولي بازگشت من به موسيقي به خاطر خواست زياد هواداران عزيزم و همچين پسرم شهداد بود. چون او داشت بزرگ ميشد و کنسرتي از من به خاطر نداشت ولي ميدانست که يک زمان من چه کنسرتها و چه آلبومهايي داشتم. کنسرتهاي سال 89 و 92 و 94 را برگزار کردم و در اواخر سال 94 آلبوم «79» را منتشر کرديم. ضمن اينکه در اين 9 سال بيش از 30 تک آهنگ منتشر کردم. 22 تيرامسال هم براي اولين بار در فضاي باز کاخ نياوران اجرايي در تهران خواهم داشت که کاملاً فضاي متفاوتي با کنسرتهاي مرسوم پاپ خواهد داشت. اميدوارم اين کنسرت در فضاي باز راه جديدي در کنسرتهاي پاپ باز کند.
شما کارهاي موفق زيادي در کارنامه داريد. ميخواهم نظرتان را در مورد چند قطعه هيت اين سالها که متعلق به ديگران است بدانم. از جمله «دنيا ديگه مثل تو نداره» بنيامين.
اين کار با سبک و سياق من همخواني نداشت.
«خوشگل عاشق» فريدون آسرايي.
روزي که بهروز صفاريان مشغول کار روي اين اثر بود، آن براي ما گذاشت و نظرمان را پرسيد. به او گفتيم که يکي از اين کارها براي ما هم بساز! «خوشگل عاشق» با صداي مخملي و ناز فريدون آنقدر خوب اجرا شده که فکر ميکنم به صداي ما نميآيد. ولي کل آن پکيج را دوست دارم.
«دلقک» محمد اصفهاني.
اگر اين کار براي من بود، ميخواندمش و دوستش داشتم.
«جز تو» محمد عليزاده.
اين کار شعر و ملودي قشنگي دارد و کار خوبي است و شايد ميخواندمش.
اگر همين الان بخواهيد يک آلبوم توليد کنيد، از بين چهرههاي جديد به سراغ چه کساني ميرويد؟
من در سال 94 اين کار را کردم و آلبوم 79 را با حضور هنرمندان جوان عرصه آهنگسازي و تنظيم توليد کردم و ترانهها هم از سرودههاي محمد کاظمي بود.
انتخاب افراد در آن مجموعه بر عهده خودتان بود يا محمد کاظمي؟
من تصميمي براي انتشار آلبوم نداشتم ولي محمد کاظمي زحمات زيادي را متحمل شد و رابط من و آن دوستان بود. من توان و حوصله مديريت يک آلبوم را نداشتم. محمد انگيزه زيادي در من به وجود آورد و در آن برهه زماني بايد يک آلبوم جمع ميکردم.
از تجربه آلبوم «79» راضي هستيد؟
در آلبوم 79 دو سه قطعه هيت داشتم که چند وقت بعد شنيده شد. از جمله همين قطعه «آره عاشقتم» که چندي پيش ويدئوي آن را هم منتشر کرديم. قطعه «جونم به چشات» با ملودي خودم هم بازتابهاي زيادي برايم داشت. در کل من از آلبوم 79 راضي هستم ولي شايد برخي افراد اين مجموعه را در مقام مقايسه قرار دهند...
اين مقايسه خيلي زياد بود و همين باعث شد که انتقاداتي زيادي هم به 79 وارد شود.
به نظر من بايد هر اثر را در زمان خودش بررسي کنند. شايد اگر امروز آلبومي شبيه به غزلک توليد کنم با اين انتقاد مواجه شوم که کار قديمي انجام دادهام. اما من در آلبوم 79 تصميم داشتم مخاطبان کم سنتر را با خودم همراه کنم و اين تغييرات را در ترانه و ملودي و تنظيم لحاظ کردم. در اين زمان شرايط ميطلبيد که چنين آلبومي را منتشر کنم. خودم در مقام مقايسه قرار نميدهم و از همکاري با افراد جديد و متنوع راضي هستم. اين نکته را لحاظ کنيد که من 7 سال هيچ آلبومي نداشتم و نميتوانم کار سنگين منتشر کنم و توقع داشته باشم علاوه بر حفظ هواداران خودم، مخاطبان تينايج هم با کارهايم ارتباط برقرار کند. سعي کردم با موسيقي روز هماهنگ باشم و از ملودي و تنظيمهاي مدرنتر هم استفاده کنم.
درباره بحث کنسرتهاي سعيد شهروز، سوالي که هميشه براي من بوده اين است که با وجود موفقيتهاي غزلک و آثار ديگر که اغلب پرفروش و پرمخاطب بودند، قاعدتاً بايد خيلي بيشتر کنسرت برگزار ميکرديد. اما به جز مواردي که ذکر کرديد ديگر چه دلايلي براي اين آمار پايين وجود دارد؟
بعضي از خوانندههاي پرفروش و پرکنسرت اين روزها، هميشه ميپرسند که چرا سعيد شهروز با آن تعداد کار هيت، کنسرت يا برنامه ارگاني اجرا نميکند؟ من هر سال بعد از آلبومهايم کنسرت برگزار ميکردم و دليل اينکه اجراي ارگاني کمي داشتم اين بود که در آن زمان تلويزيوني نبودم. چون در نسل من اجراهاي ارگاني فقط مختص خوانندههاي تلويزيوني و تيتراژها بود. در کنسرتهاي تهران هم اسپانسر نداشتم و اغلب کارها را خودم انجام ميدادم. اما از سال 88 يا 89 اجراهاي زنده موسيقي ناگهان مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. زمان انتشار آلبوم «غزلک» شما نميتوانستيد مثلاً 10 شب کنسرت برگزار کنيد. چون اگر در طول يک سال دو بار مجوز ميگرفتيد، ديگر بار سوميدر کار نبود. اما زمان ما بعضيها ، 10 شب هم برنامه برگزار ميکردند. ولي شرايط نسبت به من تفاوت داشت. الان هم از شهرستانهاي مختلف پيشنهاد دارم. همين مسائل باعث شد که آمار کنسرتهايم زياد نباشد.
آخرين اجرايتان دو سال پيش برگزار شد و اکنون قصد داريد پس از دو سال در تهران روي صحنه برويد. دليل اين وقفه چه بود؟
اوايل سال 95، مسئولين سالن ميلاد نمايشگاه به من قول دادند که روز 16 ارديبهشت که مصادف با تولدم است را براي برگزاري کنسرت در اختيارم بگذارند. اما وقتي به سالن رفتم ديدم روزها را تا يک سال بستهاند. درهاي برج ميلاد تازه به روي موسيقي پاپ باز شده ولي سالن ميلاد بهترين روزها را در اختيار برخي شرکت ها گذاشته بود و عملاً هيچ روز مناسبي نداشتند. بنابراين تصميم گرفتم 22 تير براي اولين بار در فضاي باز کاخ نياوران اجرا داشته باشيم.
چه برنامههايي براي اين کنسرت داريد؟
اين اجرا در فضاي متفاوت حياط هنر کاخ نياوران برگزار ميشود و اولينبار است که اين بخش از مجموعه نياوران به کنسرت اختصاص مييابد. براي اجراي 22 تير رپرتوار پرخاطرهاي را تدارک ديدهايم. البته قطعات آلبوم 79 و ساير تکآهنگهاي جديدمان را هم در اين برنامه اجرا خواهيم کرد. ضمن اينکه علاوه بر فضاي متفاوت اين کنسرت و نوع اجراي کارها، زمان کنسرت هم طولانيتر از کنسرتهاي مرسوم است و از ساعت 21 تا حدود 24 ادامه دارد. قصد دارم از اين کنسرت دوباره شروع کنم و به شهرستانها هم سفر کنم. چون بايد به شهرهاي زيادي از استانهاي لرستان، يزد، اصفهان و فارس بروم و پيشنهادات زيادي دارم. ميخواهم دوباره به صحنه برگردم و حضور مداوم داشته باشم. در کنسرت 22 تير رهبر ارکستر من «ميلاد مجذوب» است و سرپرست ارکستر برادرم بابک شهروز است.
با توجه به امکانات و فضاي کميکه براي تبليغات داريم، هواداران عزيزم ميتوانند جزئيات بيشتر در مورد برگزاري کنسرت و نحوه فروش بليت را از طريق صفحه اينستاگرام من به آدرس saeidshahrouz_official و همچنين از طريق سايت ايران کنسرت دريافت کنند.
براي سال جاري قصد انتشار آهنگ يا آلبوم جديد داريد؟
من کارهاي قوي و شنيده نشده زيادي دارم. موزيک ويدئوي «آره عاشقتم» را اخيراً منتشر کردم که بازخورد خيلي زيادي برايم داشت. به همين دليل علاوه بر انتشار تکآهنگ به فکر ساخت ويدئو هم هستم. قصد دارم قطعاتي از آلبوم 79 و بيخوابي و شايد برخي کارهاي قديمي را به تصوير بکشم تا آن دسته کارهايي که کمتر شنيده شدند اما خوب بودند را به گوش مخاطبان برسانيم.
طي چند سال اخير خواننده جواني بوده که کارش توجه شما را جلب کند؟
بعضي از همکاران ما در صحبتهايشان ميگويند که ما کارهاي داخلي را گوش نميکنيم، ولي دروغ است. چون گوشي خود را که بر ميداريد امکان ندارد در يک لحظه حداقل 5 آهنگ جديد به چشمتان نيايد. فکر ميکنند اگر از کسي اسم ببرند آن طرف بزرگ ميشود. ولي بايد طبع و ظرفيت خودمان را بالا ببريم. قطعاً آهنگهاي جديد را گوش ميکنم و خوشحال هستم که خيلي از خوانندگان نسل جديد کارهاي با کيفيتي ارائه ميکنند و موفق هستند.
بعيد ميدانم رفاقتي که با خوانندههاي نسل جديد داشته باشيد.
اتفاقاً با چند نفر از اين عزيزان هم دوست هستم و دليلي بر عدم رفاقت با خوانندگان نسل جديد پاپ نميبينم. محسن يگانه، حميد عسکري، علي عبدالمالکي، شهاب رمضان، ميثم ابراهيمي، سامان جليلي و مسعود سعيدي از جمله دوستانم هستند و خودشان و کارهايشان را دوست دارم.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۸۵۰۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ببینید | واکنش دیدنی مردم به حضور هدیه تهرانی در کنسرت خواننده ایرانی
265 215
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904494